صادق قطب زاده همیشه با یک کیف پـُر از پول به دیدار خمینی در نجف میرفت صادق قطب زاده : اين انقلاب كابوسي بود كه
من براي اين ملت رقم زدم. من مقصر هستم. مي مانم و با سرنوشتم روبرو مي شوم اين
روزها ديگر كمتر كسي نام «صادق
قطبزاده» را بياد مي آورد. اما او بدون شك يكي از تأثيرگذارترين رجال سياسي متأخّـر بوده است. درست ۲۷ سال از اعدام
او مي گذرد. اما گرد و غبار زمان، همچنان نتوانسته ماجرايسراسر رمز و راز او را محو كند.تا آنجا كه فردي از نسل بعد
از انقلاب (همچون من) را به واكنش وا داشته. قصد آن دارم كه در آينده مطلبي بسيط در مورد داستان شگفت انگيز قطب
قطبزاده» را بياد مي آورد. اما او بدون شك يكي از تأثيرگذارترين رجال سياسي متأخّـر بوده است. درست ۲۷ سال از اعدام
او مي گذرد. اما گرد و غبار زمان، همچنان نتوانسته ماجرايسراسر رمز و راز او را محو كند.تا آنجا كه فردي از نسل بعد
از انقلاب (همچون من) را به واكنش وا داشته. قصد آن دارم كه در آينده مطلبي بسيط در مورد داستان شگفت انگيز قطب
آمده و بارها صابون زندان به تنش خورده.
ناچار در اواخر دههء سي به امريكا مهاجرت مي كند و رهبري انجمن اسلامي
دانشجويان را بر عهده مي گيرد.در جشني كه حكومت پهلويدر واشنگتن ترتيب داده، قطب زاده بر گوش سفير ايران
«اردشير زاهدي» سيلي مي زند و از امريكا ديپورت مي شود. مدت ها سرگردان دنيا بود تا بالاخره در كانادا رحل اقامت
ميگزيند.
حالا ديگر او يك انقلابي واقعي شده بود.ساواك برايش تروريست اجير مي كند تا او را در پاريس بكشد(درست مانند اقدامي كه
حكومت بعدي در مورد شاپور بختيار كرد) اما اوجان بدر مي برد. بعدها محمّد رضا شاه پهلوي درآخرين مصاحبهء زندگيش
كه درست چند روز پيش از مرگش با ديويد فراست خبرنگار شبكه ا.بي.سي.نيوز انجام داد،چنين گفت:«منباور نميكنم همهء
اين كارها را خميني به تنهايي انجام داده باشد.او حتي نمىداند پروتئين چيست!او مشاوريني دارد.به عنوان مثال همهء ما دو نفر
از آنهارا به خوبي مىشناسيم:ابراهيم يزدي و صادق قطب زاده.قطب زاده دانشجوي بي استعدادي بود كه ازدانشگاه اخراج شد
گروهي او را عامل سـيــا و گروهي ديگر او را عامل كا.گ.ب مي دانند.»بعد از اتفاقاتخرداد ۱۳۴۲به كمك آيت الله خميني
ميشتابد.
سپس به لبنان مي آيد و در زمرهء هواداران امام موسي صدر به فعاليت ميپردازد.نكتهء جالب آنكه:در همان زمان قطب زاده
با سرويسامنيتي دولت معمّر قذافي درليبي همكار ميكند.اين همان سرويس اطلاعاتيست كه درست پيش از پيروزیی
انقلاب اسلامي،امام موسي صدر (استاد معنوي قطب زاده)را ميربايد و تا همين امروز هم خبري از او در دست نيست.
بعد از پيروزي انقلاب، قطب زاده براي آزادي امام موسي صدر تلاش فراوان ميكند اما بخش عمدهء آن تلاش ها هرگز بر ما
فاش نشد.
آقاي سيد روح الله ساكن نجف است.قطب زاده
مدام با چمدان هاي مملوّ از دلار به ديدن آيت الله ميرود. كسي نمي داند قطب زاده دانشجويان را بر عهده مي گيرد.در جشني كه حكومت پهلويدر واشنگتن ترتيب داده، قطب زاده بر گوش سفير ايران
«اردشير زاهدي» سيلي مي زند و از امريكا ديپورت مي شود. مدت ها سرگردان دنيا بود تا بالاخره در كانادا رحل اقامت
ميگزيند.
حالا ديگر او يك انقلابي واقعي شده بود.ساواك برايش تروريست اجير مي كند تا او را در پاريس بكشد(درست مانند اقدامي كه
حكومت بعدي در مورد شاپور بختيار كرد) اما اوجان بدر مي برد. بعدها محمّد رضا شاه پهلوي درآخرين مصاحبهء زندگيش
كه درست چند روز پيش از مرگش با ديويد فراست خبرنگار شبكه ا.بي.سي.نيوز انجام داد،چنين گفت:«منباور نميكنم همهء
اين كارها را خميني به تنهايي انجام داده باشد.او حتي نمىداند پروتئين چيست!او مشاوريني دارد.به عنوان مثال همهء ما دو نفر
از آنهارا به خوبي مىشناسيم:ابراهيم يزدي و صادق قطب زاده.قطب زاده دانشجوي بي استعدادي بود كه ازدانشگاه اخراج شد
گروهي او را عامل سـيــا و گروهي ديگر او را عامل كا.گ.ب مي دانند.»بعد از اتفاقاتخرداد ۱۳۴۲به كمك آيت الله خميني
ميشتابد.
سپس به لبنان مي آيد و در زمرهء هواداران امام موسي صدر به فعاليت ميپردازد.نكتهء جالب آنكه:در همان زمان قطب زاده
با سرويسامنيتي دولت معمّر قذافي درليبي همكار ميكند.اين همان سرويس اطلاعاتيست كه درست پيش از پيروزیی
انقلاب اسلامي،امام موسي صدر (استاد معنوي قطب زاده)را ميربايد و تا همين امروز هم خبري از او در دست نيست.
بعد از پيروزي انقلاب، قطب زاده براي آزادي امام موسي صدر تلاش فراوان ميكند اما بخش عمدهء آن تلاش ها هرگز بر ما
فاش نشد.
اين پول ها را از كجا مي آورد. هزينه هاي مبارزه ازاين راه تأمين مي شود.«سيد مصطفي خميني»به اين پولها اعتراض
مي كند.
حتي در يكي از ديدارها،با قطب زاده درگيري فيزيكي پيدا ميكند.اما آيت الله خميني، جانب قطب زاده را ميگيرد،حتي بر سر دو
پسر خود فرياد مي زند كه :« صادق، بيش از شما فرزند من است.»اين مسأله سبب ساز كينهء عميق فرزندان آيت الله خميني
نسبت به قطب زاده ميگردد در خلال اجلاس گوادالوپ كه در مكزيك برگزار ميشود،رهبران كشورهاي غربي به دور هم گرد
مي آيند و تصميم ميگيرند كه دست از حمايت رژيم پهلوي بردارند اما در عوض حكومت برآمده از انقلاب را برسميت بشناسند.
صادق قطب زاده به نمايندگي از كمپين آقاي خميني در اين اجلاس شركت مي كند و با نبوغ خود، از دولت هاي غربي امتيازات
زيادي به نفعانقلابيون ميگيرد . در دورهء اقامت در پاريس هم ، آيت الله بدون مشورت با قطب زاده و ابراهيم يزدي حتي
آب هم نمي خورد.
در پرواز انقلاب به تاريخ ۱۲بهمن ماه ۱۳۵۷ ، قطب زاده تنها كسي ست كه اجازه مييابد در طول سفر پر التهاب،در كنار
آيت الله خميني بنشيند. حتي زماني كه خبرنگاري از احساس آيت الله مي پرسد كه بعد از پانزده سال قدم بر خاك ميهن
مينهد،آيت الله خميني جواب غير مسؤلانهء«هيچي»را
ميدهد كه قطب زاده در مقام مترجم،با دستپاچگي سعي در رفع و رجوع
اين جواب نابخردانه ميكن د. اما اين موضوع از چشمانتيزبين رسانه ها مخفي نمي ماند . آيت الله خميني همواره معتقد
بود كه مهمترين ركن هر حكومت،راديو و تلويريون آنست.به همين دليل قطب زاده كه بيشترين وثوق را او به دارد، بر
اين جواب نابخردانه ميكن د. اما اين موضوع از چشمانتيزبين رسانه ها مخفي نمي ماند . آيت الله خميني همواره معتقد
بود كه مهمترين ركن هر حكومت،راديو و تلويريون آنست.به همين دليل قطب زاده كه بيشترين وثوق را او به دارد، بر
مسند رياست ادارهء راديو تلويزيون انقلاب
ميگمارد.نظرات ضدّ و نقيضي در مورد عملكرد او در اين سمت وجود دارد.اما گروهاي تندرو
و متعصب مذهبي، برنامه هاي تلويزيون قطب
زاده را مخربتر از برنامهاي تلويزيون طاغوت
مي دانند. لذا چندين بار شكايت نزد امام شان مي برند.به نظر ميرسد كه قطب زاده رابطهء
چندان خوبي با مهندس مهدي بازرگان و دولت
موقت او نداشت. لذا عباس اميرانتظام چندين
بار از تبليغات غيرمسؤلانهء تلويزيون تحت امر قطب زاده عليه دولت موقت، گله ميكند.در
روز 13 آبان ماه 1358 دانشجويان موسوم به
پيرو خط امام، سفارت امريكا را به اشغال
خود در مي آورند. بحران جهاني بالا مي گيرد. ايران كانون توجه دنيا مى گردد. در آن
زمان ابوالحسن بني صدر،سرپرستي وزارت امور خارجه
را بر عهده دارد.بني صدر در اين باره چنين
ميگويد:«من قطب زاده را در فرودگاه ديدم.به او گفتم:بالاخره كار خودت را كردي؟ جواب
داد:من كاري نكردم.به او گفتم اين گندي ست كه
خودت زدي،خودت هم جمعش كن. و به اين ترتيب
پست وزارت امور خارجه را به او محول كردم.» پرسش در اينجاست كه: چرا دكتربني صدر، قطب
زاده را عامل اين اتفاقات ميداند؟
ترديدي نيست كه قطب زاده براي آزادي گروگان
ها و استرداد شاه، تلاش زيادي انجام داد.در آن روز ها قطب زاده، سرشناس ترين فرد ايراني
به شمار مي آيد. روزي نيست كه در
رسانه هاي بين المللي ظاهر نشود و در مورد
بحران پيش آمده به مصاحبه نپردازد. مقامات امريكايي هم حساب خاصي روي قطب زاده باز
كرده اند. چون مى دانند كه او علاوه بر
وزير امور خارجه، پسر معنوي امام نيز هست.
قطب زاده با هماهنگي آيت اللّه خميني، ملاقاتهاي محرمانهء زيادي با مقامات امريكايي
دارد. بعد ها مقامات جمهوري اسلامي، همين
گفتگوها را سند خيانت قطب زاده معرفي كردند.در
همين روزها يعني در آذر ماه سال 1358، موسم اولين دورهء انتخابات رياست جمهوري اسلامي
ايران فرا رسيده.دو رقيب قديمي
يعني قطب زاده و بني صدر باز در مقابل هم
صف آرايي ميكنند. قطب زاده براي كمپين انتخاباتي، خرج فراون مي كند. اما بني صدر به
لطف سخنراني هاي پر شوري كه در دانشگاه
صنعتي ايراد كرده، وضعيت بهتري دارد. در
اين ايام هنوز مردم ايدئولوژي را بر پول ترجيح مى دهند. لذا قطب زاده شكست سختي از
رقيب مى خورد.بعد از شكست در انتخابات، آرام
آرام خورشيد اقبال قطب زاده رو به افول
ميگذارد.روز هاي سخت او فرا ميرسد. وقتي كه مي بيند در نظام جمهوري اسلامي، تازه وارديني
كه كوچكترين نقشي در پيروزي انقلاب
نداشته اند،قدرت را قبضه كرده اند،خونش
به جوش مي آيد.سر ناسازگاري با مسئولين ميگذارد.در رأس همهء آنها به حزب جمهوري اسلامي
كه آيت اللّه بهشتي يكّه تاز آن است،
حمله ميكند.حزب جمهوري اسلامي در حال به
دست گرفتن كامل قدرت و پاكسازي حكومت است.بسياري پاكسازي هاي اول انقلاب را به بهشتي
نسبت ميدهند.هر آن كس كه با
اين حزب يااصل ولايت فقيه مخالف است،به
تير غيب گرفتار مي آيد.از آيت اللّه طالقاني تا مطهري،قرني ، مفتّح ، … همه به دست
اين فرقه حذف مي شوند.گفتگو هاي تلفني قطب
زاده شنود ميشوند.قطب زاده توسط قدوسي(دادستان
كلّ انقلاب)دستگير ميشود. انقلاب از مسير خود خارج شده. همهء كساني كه روزي دل خوشي
از قطب زاده نداشتند(مثل
بازرگان،بني صدر،دكتر سامي و …)به حمايت
از او بر ميخيزند.چون به خوبي واقفند كه انقلاب به كجا ميرود. به خاطر تلاش اين افراد
و مقالات فراوان كه در روزنامه ها چاپ مى كنند،
حكومت ناگزير به آزادي قطب زاده ميشود.اما
اين تازه آغاز ماجراست.مدّتي مىگذرد.ناگهان در روز 17 فروردين ماه سال 1361خبر دستگيري
قطب زاده به جرم كودتا عليه جمهوري
اسلامي و ترور آقاي خميني،دنيا را به حيرت
وا مىدارد.اين ديگر جرمي نيست كه بشود از آن به آساني گذشت.اعلام ميشود كه كودتاگران
با دفن مقدار زيادي مواد منفجره در اطراف
منزل آيت اللّه خميني درجماران،قصد توطئه
به جان ايشان راداشته اند.نورالدّين كيانوري(دبير كل حزب تودهء ايران)در اين رابطه
مي گويد: «ما از قصد توطئهء قطب زاده آگاه شديم.لذا
دو نفر از افسران حزب(سرهنگ عطاريان و سرهنگ
كبيري)را در ستادكودتا نفوذ داديم.اخبار را به صورت منظّم به خامنه اى و رفسنجانى ميرسانديم.
تا درست در حالي كه تنها چند
ساعت به شروع كودتامانده بود،قطب زاده را
دستگير كرديم.»جالب اينجاست كه وزير اطلاعات نه تنها از آن دو افسر(عطاريان و كبيري)تشكّر
نمىكند،كه بلافاصله هر دوي آنها را اعدام
مىكندسيداحمدخميني در زندان به ملاقات قطب
زاده ميرودو از او ميخواهد كه استغفار نامه اي كه از قبل تنظيم شده را امضاء كرده و
از آقاي خميني طلب مغفرت كند.قطب زاده بر
مي آشوبد و مي گويد : كسي كه بايد عذر خواهي
كند، خود خميني ست نه من.بالاخره قطب زاده بر روي صفحهء تلويزيون ظاهر مي شود و اعتراف
ميكند. اما مهم ترين نكته اين
كه نامي از آيت اللّه «سيد كاظم شريعتمداري»
به ميان مي آورد كه همين مسأله موجب نابودي اين مرجع تشيع مى گردد.بسياري بر اين باور
هستند كه آقاي خميني با اين عمل
مرجع اعلاء زمان خود را از دور خارج ساخت
تا خود به تنهايي در قدرت بماند. فراموش نكنيم كه آيت اللّه شريعتمداري در سال
1342 درجهء مرجعيّت را به آقاي خميني اعطاء كرد تا
جان او را در برابر حكومت وقت نجات دهد.اما
بعدها خود قرباني اين تصميم شد.اين معما زماني پيچيده تر مىشود كه خاطرات آيت اللّه
حسينعلى منتظري رادرهمين رابطه مىخوانيم :
وقتي كه آقاي قطب زاده را بازداشت كردند،
ما شنيديم كه ايشان سوءقصدي راجع به مرحوم امام داشته و در چاهي نزديك محل سكونت ايشان
موادي كار گذاشته اند كه كشف
شده و آقاي شريعتمداري هم از اين موضوع
اطلاع داشته اند.روزي آقاي احمد آقا در قم به منزل ما آمد و در حالي كه آقاي حاج سيد
هادي نيز حضور داشت،با نحوهء تهديد آميز گفت:
امشب قطب زاده در تلويزيون مطالبي را راجع
به آقاي شريعتمداري ميگويد.شما مواظب باشيد حرفي نزنيد و چيزي نگوييد!بعد شب،مصاحبهء
آقاي قطب زاده از تلويزيون پخش شدو
در اين راستا بود كه به سراغ آقاي شريعتمداري
رفتند،و من از صحّت و سقم قضايا بي اطّلاع بوده و هستم.بعداً شنيدم آقاي حاج احمد آقا
در زندان سراغ قطب زاده رفته و به او گفته
است:شما مصلحتاً اين مطالب را بگوييد و
اقرار كنيد وبعد امام شما را عفو مي كنند. اما بالاخره او را اعدام كردند. و باز بعدها
از طريق موثقي شنيدم كه جريان ريختن مواد منفجره در
چاه نزديك محل سكونت مرحوم امام، به كلّي
جعلي ست و واقعيت نداشته است و منظور، فقط پرونده سازي براي مرحوم شريعتمداري بوده
است.»روزنامه هاي آن روز براي تأكيد
بر فساد اخلاقي قطب زاده، نوشتند: قطب زاده
در حالي كه با معشوقهء فرنگي خود در منزلش بود، دستگير شد.در واقع اين دختر، نامزد
قطب زاده بود. نامش «كرول جروم» ، اهل
كشور كانادا و خبرنگار شبكه سي بي سي بود.
او بعدها كتابي در مورد قطب زاده نوشت به نام“مردي در آينه”خودش چنين ميگويد:«صادق
ميدانست كه به سراغش خواهند آمد.
به او گفتم:من و دوستانم تو را از كشور
خارج خواهيم كرد. اما او جواب داد: نه. اين انقلاب كابوسي بود كه من براي اين ملت رقم
زدم.من مقصر هستم.مي مانم و با سرنوشتم روبرو
ميشوم. وقتي كه سوار ماشين شد كه برود،هرگز
نميدانستم كه ديگر او را نخواهم ديد.باور نميكردم كه آقاي خميني پسر خود را خواهدكشت.»مىگويند
يكى از كسانى كه در رابطهء
با اين كودتا دستگير و زندانى مىشود،شخصى
است كه قطب زاده او را پير و مرشد خود مىدانست.حتى اعتقاد داشت كه اين شخص داراى كرامت
است و ضمير افراد را مىخواند.گويا
ايشان بنا داشته اند با اصول تصوف و طريقت
لاهوتى،راه اصلاح دنيا را فراهم سازند. كسى به نگارنده گفت:«شخصى در گروه قطب زاده
نفوذ مىكند،اما چون هرگز استاد قطب زاده
او را نديده بودتا با قدرت ماورائي خود،به
ذاتش پى ببرد،لذا طرح آنها عقيم ماند و همگى قربانى اين دسيسه شدند.»الله اعلم !محمد
محمدى رى شهرى(اولين وزير اطلاعات جمهورى
اسلامى)در اين باره ميگويد:قطب زاده براى
كودتا يك سال و نيم فعاليت كرده بود و پس از دستگيرى اعلام كرده كه«آماده ام حرفهايم
را در مصاحبهء تلويزيونى بگويم اما به شرط
اينكه مرا فوراً يا اعدام كنيد يا عفوم
كنيد.»قطب زاده فوراً اعدام يا عفو نشد.او پنج ماه در زندان اوين(به زندانباني اسداللّه
لاجوردي)روز هاي پر محنتي را سپري كرد.دادگاه او در مرداد
همان سال تشكيل شد و بعد از 20 روزمحاكمه،
سرانجام در سحرگاه روز بيست و چهارم شهريور ماه سال 1361 به جوخهء اعدام سپرده شد.گروهي
بر اين باورند كه او هرگز اعدام
نشد.بلكه جايي در همين نزديكي مخفي شده.به
هر روى كتاب فرزندخوش قدوبالاى انقلاب اسلامى اين گونه بسته شد و باز يك انقلاب ديگر،يك
فرزندديگر را طعمهء خويش ساخت.
داستان صادق قطب زاده يكي از معما هاي چند
دههء اخير به شمار مي رود. گروهي او را به سان فرشته اي پاك و منزّه مى دانند و گروه
ديگر او را ابليسي تمام عيار مي شمرند. او
هر چه كه بود، قسمتي انكار نشدني از تاريخ
معاصر ما بود.ميرزا جهانگيرخان صور اسرافيل تهران – چهارشنبه ۲۴ شهريور ۱۳۸۸ خورشيدى
(نگارنده
شیرزاد صفری)