بسیاری از تحلیلگران غربی و حتی ایرانی که توافق هستهای و شکلگیری "برنامه جامع اقدام مشترک (برجام)" را نقطه عطفی در روابط ایران و آمریکا میدانستند و آن را مقدمه گشایش در رابطه بین دو کشور تلقی میکردند.
اما سخنان روز ۲۷ تیر خامنهای، در نماز عید فطر، بار دیگر بر ادامه خصومت جمهوری اسلامی با آمریکا مهر تأیید گذاشت.
او با انتقاد شدید از سیاستهای آمریکا گفت: "سیاستهای ما و آمریکا در منطقه صد و هشتاد درجه اختلاف دارد، بنابراین چگونه میتوان با آنها گفتگو و مذاکره کرد؟" رهبر ایران افزود: "ما درباره مسائل دوجانبه، منطقهای و جهانی هیچ مذاکرهای با آمریکا نخواهیم داشت مگر در موارد استثنا همچون هستهای که قبل از این هم سابقه داشته است."
نگرانی عمده محافظهکاران در ایران که توسط آیتالله خامنهای نمایندگی میشوند این است که باز شدن باب مذاکرات گسترده با آمریکا به نزدیکی دو کشور منجر شود و سه تهدید جدی را برای سیستم سیاسی ایران در پی داشته باشد. نخست اینکه باب رفت و آمد بین دو کشور در مقیاس وسیع باز شود و تبادلات فرهنگی نهایتاً ممکن است به نفوذ چشمگیر فرهنگ آمریکایی در ایران منتهی شود. این تحول میتواند به گسترش فرهنگ لیبرالی و تضعیف باورهای مذهبی و در نهایت به تهدیدی برای پایههای ایدئولوژیک سیستم سیاسی ایران منجر گردد.
دوم اینکه رابطه با آمریکا، بهخصوص گسترده شدن همکاریهای سیاسی و اقتصادی، میتواند به اوجگیری تکنوکرات ها در جامعه، که عمدتاً یا سکولار هستند و یا معتقد به اسلام لیبرال، بیانجامد.
سوم، با توجه به تجربه کودتای ۲۸ مرداد که توسط آمریکا طراحی و حمایت مالی شد و نیز مدارکی که بعد از تصرف سفارت آمریکا در تهران به دست آمد، این نگرانی همواره در بین محافظهکاران ایران وجود دارد که با باز شدن پای آمریکاییها به ایران، مأمورین سازمانهای اطلاعاتی آن کشور، تحت پوششهای مختلف، با ناراضیان داخلی رابطه برقرار کنند و علیه حکومت دست به توطئه و یا حداقل جاسوسی بزنند.
اما جواد ظریف چه میگوید
ظریف دانشآموخته روابط بینالملل و دارای مدرک دکترا از آمریکاست ضمن آنکه در طول خدمتش در وزارت امور خارجه ایران، مصدر مشاغل مهمی از نمایندگی دائمی ایران در سازمان ملل گرفته تا معاونت وزارت امور خارجه و بالاخره وزارت امور خارجه در دوران ریاست جمهوری حسن روحانی بوده است.
مصاحبه بلند او که در قالب کتاب "آقای سفیر" در سال ۱۳۹۲ منتشر شد به جز خاطرات وی از دوران جوانی تا بازنشستگی زودرسش در دوران ریاست جمهوری محمود احمدینژاد، حاوی نقطه نظرهای ظریف در مورد موضوعات مختلف مربوط به سیاست خارجی و نیز تئوریهای روابط بینالملل است. ظریف در این کتاب نگاه خود را در مورد تئوریهای روابط بینالملل و تحلیل خود را از مناسبات دو جانبه و چندجانبه و مدیریت دیپلماسی در معرض دید خواننده قرار میدهد. نظرات او، مانند نظرات هر دانشپژوه و سیاستمدار دیگری قابل نقد است، با این حال نگاه کلان وی به مقوله سیاست خارجی ایران قابل تأمل است.
ظریف قدرت تجزیه و تحلیل خود را مدیون کسب تجربه از طریق آزمون و خطا میداند که به اقرار وی برخی از آن خطاها، که به تشریح آنها نیز میپردازد، برای کشور هزینهساز بودهاند. از این نظر ظریف میگوید من مدیون مردم ایران هستم که به من این فرصت را دادند که دانستههای خود در زمینه سیاست خارجی و روابط بینالملل را با کسب تجربه، واقعگرایانه کنم و انسجام ببخشم.
معتقدم که ما از تعامل مستقیم کمتر ضرر میبینیم، چون واسطهها چه دولتی و چه شخصی نه صداقت دارند و نه مسائل ما را بهدرستی میفهمند و نه پیامها را درست منتقل میکنند. در تمام موارد، در انتقال پیامها، به صورت ضمنی و حتی در برخی موارد بهصراحت، نگرانیها، منافع و برداشتهای واسطهها محوریت دارد نه منافع و نگرانیهای ما و یا منافع و نگرانیهای آمریکامحمد جواد ظریف
ظریف در مورد رابطه ایران و آمریکا میگوید: "رابطه با آمریکا یا هر کشور دیگری ابزار است و باید در جهت منافع ملی به کار گرفته شود... اصل، پیگیری منافع و اهداف ملی است." وی در ادامه اظهار میکند: "بنده به دلایل متعدد معتقدم که ما از تعامل مستقیم کمتر ضرر میبینیم، چون واسطهها چه دولتی و چه شخصی نه صداقت دارند و نه مسائل ما را بهدرستی میفهمند و نه پیامها را درست منتقل میکنند. در تمام موارد، در انتقال پیامها، به صورت ضمنی و حتی در برخی موارد بهصراحت، نگرانیها، منافع و برداشتهای واسطهها محوریت دارد نه منافع و نگرانیهای ما و یا منافع و نگرانیهای آمریکا."
از دید ظریف "تعامل به معنی رابطه دوستانه نیست. هیچ دو کشوری رابطه کاملاً دوستانه ندارند و من اعتقاد دارم که روابط ما با آمریکا هیچگاه دوستانه نخواهد بود."
چرا چنین است؟ ظریف چنین توضیح میدهد: "به خاطر این که مدعی دیدگاهی هستیم که بعد جهانی دارد. هیچ رابطهای نیز با میزان قدرتمان ندارد و به منشأ دیدگاهمان برمیگردد. چرا مالزی این مشکلات را ندارد؟ به خاطر این که مالزی دنبال یک تغییر در نظام بینالمللی نیست... این چنین رسالتی در ذات انقلاب ما وجود دارد که به نظر من نه تنها الزاماً خطرناک نیست بلکه منبع قدرت است." ظریف بر این خصیصه تاکید میکند و میگوید: "ما بدون اهداف انقلابیمان وجود خارجی نداریم. حداکثر به کشوری مانند پاکستان تبدیل میشویم. آنچه که ما را از دیگر کشورها متمایز کرده، همان برجستگیهای اهداف انقلابی ماست."
ایرادی که میتوان به این دیدگاه ظریف وارد کرد، این است که او در طول کتاب، دعوای ایران و آمریکا را تنها بر سر ارزشها میبیند. اختلاف ارزشها بی تردید در ایجاد وضعیت تنش آلود میان دو کشور نقش داشته، اما ظریف بهکلی از اهمیت نقش انرژی و موقعیت ژئوپلیتیک ایران در منطقهای که نیمی از منابع نفت جهان در آن قرار دارد، غافل است.
دکتر محمد مصدق نه انقلابی بود نه اسلامگرا. کراواتی بود، از خانواده اشراف و فارع التحصیل غرب. قصد تغییر نظام جهانی را نداشت، حتی قصد تغییر حکومت شاهنشاهی را نیز نداشت، اما دست جایی گذاشت که غرب تحمل آن را نداشت و به قیمت حیات سیاسی وی تمام شد. غرب به رهبری آمریکا، مخالفت هیچ حکومتی را با منافع راهبردی جهان سرمایه داری در این منطقه، نمیپذیرد. صدام حسین قصد تغییر نظام جهانی را نداشت، اما با غرب کنار نمیآمد و با حمله به کویت علناً منافع غرب را به خطر انداخت و آن شد که شد.
ظریف در پاسخ به این سؤال که آیا میشود با قدرتها از جمله با آمریکا دیالوگ خردمندانه داشت، میگوید: "حتماً میشود. ما اختلافات اساسی با آمریکا و غرب داریم... [اما] نوعی گفتوگو و تعامل اجتنابناپذیر است. داشتن گفتوگو، به معنی پذیرش دیدگاههای طرف مقابل و حتی دوستی نیست، بلکه به معنی این است که اجازه ندهید دیگران منافع شما را هزینه کنند و از منافع شما برای خودشان امکاناتی فراهم کنند. هنر دیپلماسی در همین است که بتوانید به حداکثر منافع با حداقل هزینه دست پیدا کنید. در این مسیر با توجه به پیوستگی دنیای کنونی، نمیتوانید صرفاً حداکثر منافع را از راه تقابل به دست آورید."
داشتن گفتوگو، به معنی پذیرش دیدگاههای طرف مقابل و حتی دوستی نیست، بلکه به معنی این است که اجازه ندهید دیگران منافع شما را هزینه کنند و از منافع شما برای خودشان امکاناتی فراهم کنند. هنر دیپلماسی در همین است که بتوانید به حداکثر منافع با حداقل هزینه دست پیدا کنیدمحمدجواد ظریف
ظریف در جای دیگر استدلال میکند که ایران برای تبدیل شدن به بازیگر اصلی در منطقه باید با قدرتها تعامل کند. وی میگوید: "یعنی شما نمیتوانید (این از نکات قطعی است که میگویم) اهداف سند چشمانداز ۲۰ ساله را بدون تعامل جهانی اجرا کنید... این اهداف بدون تعامل جهانی امکانپذیر نیست."
خلاصه بحث ظریف این است که رابطه ایران و آمریکا به این دلیل که ایران قصد دارد نظام بینالمللی را تغییر دهد هرگز دوستانه نخواهد شد. اما او استدلال میکند که در دنیای به هم پیوسته امروز نمیتوان جایگاهی کسب کرد، یا از منافع ملی خود دفاع کرد در حالی که با آمریکا در تعامل نبود، و از آن بدتر در تقابل هم بود. او مخاطبین خود را توجه میدهد که تعامل به معنی تسلیم و سرسپردگی نیست، به معنی دوستی هم نیست.
اهمیت نظریه ظریف در مورد رابطه با آمریکا در این است که این قابلیت را دارد که به عنوان یک گفتمان، در سیستم سیاسی ایران مطرح شود، چرا که او این نظریه را از یک دیدگاه لیبرالیستی و غربی مطرح نمیکند. بلکه به عکس، معتقد به ارزشهای انقلاب است و ارزشهای انقلابی را پشتوانهای میبیند که ایران با اتکای به آن میتواند جایگاهی متفاوت در منطقه برای خود دست و پا کند.
ظریف در فرازی از کتاب خود میگوید که آیتالله خامنهای یکبار به او گفته است که "حتی اگر در موردی یقین داری که دیدگاهت ۱۸۰ درجه با من مخالف است، وظیفه داری دیدگاهت را بگویی. حتی ایشان مطرح کردند که این یک وظیفه شرعی است. بحمدالله من نیز همیشه این کار را انجام دادم."
آیا ظریف این نقطهنظرها را به رهبر ایران منتقل خواهد کرد؟ آیا با وجود دلایلی که رهبر ایران و جناح محافظهکار با گفتگو با آمریکا مخالفند و در ابتدای این مقاله نیز به آنها اشاره شد، ممکن است ظریف بتواند نظر آنها را تغییر دهد؟ مشکل محافظهکارانی که پشتوانه حکومت ایران هستند، اهرمهای مؤثری از قدرت را در دست دارند و مخالف سرسخت تعامل با آمریکا هستند چگونه میتواند حل شود؟
فراموش نکنیم که رهبر ایران چندی قبل گفته بود: "ما در هیچ موضوع دیگری فعلاً با آمریکا مذاکره نداریم؛ هیچ؛ این را همه بدانند؛ نه در مسائل منطقه، نه در مسائل گوناگون داخلی، نه در مسائل بینالمللی؛ امروز فقط موضوع مورد بحث و مورد مذاکره، مسائل هستهای است. حالا، این تجربهای خواهد شد؛ اگر طرف مقابل از کجتابیهای معمولی خودش دست برداشت، این یک تجربهای برای ما میشود که خیلی خب، پس میشود در یک موضوع دیگر هم با اینها مذاکره کرد".
آیا حل نهائی مسئله هستهای، که هنوز چالشهای بسیاری پیش روی آن است، به معنای دست برداشتن آمریکا از کجتابیها خواهد بود؟ باید دید صفحات کتاب رابطه ایران و آمریکا تا پایان دوره ریاست جمهوری باراک اوباما چگونه ورق خواهد خورد.