پیمان ۱۹۷۵ الجزایر(سال ۱۳۵۳ شمسی) قراردادی میان کشورهای ایران و عراق است
تعیین کرده است.این
قرارداد به دلیل انتشار اعلامیه مشترک دو کشور در ۱۵ اسفند ۱۳۵۳ در الجزیره که پیشزمینهٔ
امضای پیماننامه شدو میانجیگری
مقامات الجزایر در
تمام مراحل به پیمان الجزایر معروف شدهاست این قرارداد در اوج اختلافات مرزی میان
ایران و عراق بر سر مالکیت آبهای اروندرود
با میانجیگری هواری
بومدین رئیس جمهور الجزایر بین عباسعلی خلعتبری و سعدون حمادی، وزیران خارجه ایران
و عراق و در حضو عبدالعزیز بوتفلیقه
عضو شورای انقلاب
و وزیر امور خارجه الجزایر امضا شد. در این معاهده مرز دو کشور در شطالعرب بر پایه
خط تالوگ تعیین شد. همچنین دو کشور
موافقت کردند که از
«رخنه اخلالگران» در مرزهای دو کشور جلوگیری کنند.مقامات وقت ایران در زمان حکومت
محمدرضا شاه پهلوی، از قرارداد
الجزایر به عنوان
«پیروزی ملی» و «موفقیت بزرگ سیاست خارجی ایران» نام بردند.نسخه اصلی این پیمان هماکنون
به عنوان یکی از اسناد سازمان
ملل متحد در مقر آن
نگهداری میشود.حالا ماجرای بسته شدن این قرارداد:دولت الجزیره از زیر دستان فرانسوی
ها به آزادی سیاسی رسیده بود و
سخت خودش را به اعراب
مخصوصاً فلسطینیها چسبانده بود.آنها رابطه بسیار سردی با ایران داشتند و فقط در حدً
کارداری رابطه سیاسی موجود بود.
شاه ایران کاردار
سفارت ایران را در بحرین که یک ایرانی بسیار وطنپرستی بود به نام عبدالکریم سیفی
دستور دادندبه الجزیره رفته و عهده دار سفارت
ایران در الجزیره
شود.عبدالکریم سیفی زبان عربی را بهتر از یک عرب با سواد در حد دکترای زبان عربی
صحبت کرده و به تمامی آداب و رسوم اعراب
به خوبی واقف بود.
در زمان تصدی کارداری و کنسول در عراق ایشان یک بار توسط حکومت بعثی صدام حسین قبلا
اخراج شده بود
همانطور که میدانید
بر عکس زمان حال، که فقط مورد اعتماد بودن و تدین، ملاک است که کسی را کاردار و کنسول
کنند، وزارت امور خارجه ایران
دوران حکومت پادشاهی
ایران مهد دیپلماتهای بسیار قوی و دوره دیده بود. میر فندرسکی، برادران قریب، دکتر
امیر اصلان افشار قاسملو، هاشم
حکیمی فقط نمونههای
بسیار کوچکی بودند از این بزرگان وزارت خارجه ما.شاه با فرستادن عبدالکریم سیفی کسیکه
چندین سال در عراق خدمت
کرده بازی را آغاز
کردبرای به تله انداختن صدام حسین.شاه فقید دانسته از اینکه طبقه حاکم بر الجزیره همگیزبان
فرانسه را راحت تر از عربی صحبت
میکنند،کارداری فرستاده
بود که در زبان عربی تسلط کامل داشت ولی فرانسه اصلا بلد نبود.این ظرافت کار زیبای
شاه فقید در یکی از ریپورتهای آقای
سیفی و وزارت امور
خارجه درج شده.آقای سیفی در گزارش خود نوشته بود که رواسای حاکم بر الجزیره غیر از
بومدین که رئیس جمهور بود و رئیس
مجلس،دیگران عربی
را در سطح آنکه دایههای آنها به آنها یاد داده اند میباشد.دانستن زبان عربی و اجرا
کردن تمامی آداب و رسومهای معمول
اعراب توسط کاردار
ایران یک چهره دیگر به دولت و مردم الجزایر نشان داد.آنها همیشه دراین فکر بودند که
ایرانیها مانند خودشان که مستعمره فرانسه
بوده غرب زده هستند
و پروپاگاندهای یاسر عرفات کثیف رهبرفلسطینیها و صدام ملعون را باور کرده که ایران
و ایرانیان دشمن اعراب هستند.
کم کم دید دولت الجزیره
نسبت به ایران و ایرانی کاملا تغییر کرد. فاز دوم اجرای برنامه شاه فقید این بود که
کاری کند خود دولت الجزیره میانجی
مزاکرات ایران با
حکومت بعثی عراق شود راجع به مساله اروند رود که عراق ادعای صاحب بودن تمامی آنرا
میکرد.عبدالکریم سیفی با زیرکی کامل
این برنامه را نیز
اجرا کرده و کار به جایی رسید که بومدین برای اینکه قهرمان اعراب شود خودش پیشنهاد
این میانجی گری را کرد.دعوت نامها فرستاده
شد برای آمدن میسیون
ایرانی و عراقی به الجزیره برای شروع مذاکرات.دولت عراق به دولت الجزیره اطلاع داد
که آقای طارق عزیز، وزیر امور خارجه با
تجربه عراق رئیس میسیون
عراقی برای انجام مذاکرات خواهد بود.جواب دولت شاهنشاهی ایران به دولت الجزیره بسیار
مختصر و مفید بود. تلکس
وزارت امور خارجه
ایران اعلام کرد که شاهنشاه آریامهر شخصارهبری میسیون ایران را بعهده داشته و این خود
اعلیحضرت خواهند بود که با میسیون
عراق ملاقات و مذاکره
خواهند کرد.این تلکس وزارت امور خارجه ایران فقط نشان دهنده نبوغ سیاست شاهنشاه بود.
تلکس وزارت امور خارجه در
الجزیره مثل توپ صدا
کرد.همه مردم میدانستند که برای مذاکرات طارق عزیز از طرف عراق برای مزاکرات میاید
و خود شاه نمایندگی ایران را به عهده
دارد.صدام حسین یک
قداره بند لات چاقو کش، قصاب و شکنجهگر بسیار خوبی بود ولی چیزی که هیچ سرش نمیشد
بازی سیاست و دیپلماسی بود.
شاه فقید ما با برنامه
خیال آوردن صدام حسین را پشت میز مزاکرات داشت.با این تلکس وزارت امور خارجه, صدام
در مخمصه بدی گیر کرد. از یک طرف
اگر خودش نمیآمد
میگفتند که از شاه ترسیده و اگر میامد هیچ معلوم نبود که قرار بود چه بشود.با طارق
عزیز سرنوشت مذاکرات معلوم بود. صحبتها
به هیچ نتیجهای نمیرسیدند
و همه دست از پا دراز تر به ممالک خود بر میگشتند.شاه دانسته یک سد محکم جلوی صدام
گذاشت! فردای جواب تلکس
وزارت امورخارجه ایران
دولت عراق اعلام کرد که صدام حسین رهبری میسیون عراق را به عهده خواهد گرفت.جواب دولت
عراق به ایران فرستاده
شد. شاه فقید قسمت
دوم بازی روانی خود را روی صدام حسین شروع کرد.وزارت امور خارجه در جواب حضور صدام
یک تلکس به الجزیره فرستاد که
چون این مذاکرات طولانی
نخواهند بود، درخواست دولت ایران اینست که محل مذاکره در همان فرودگاه الجزیره باشد.باز
دوباره شاه دانسته از لج بازی
اعراب این آتو را
به زمین کوبید.حالا صدام پیش خود شروع به فکر کردن کرد که مذاکره غیر ازخورد کردن شخصیت
ایشان برای کار دیگری درست نشده
دولت الجزیره با اعلام
زمان ملاقات از طرفین دعوت به عمل آورد که به الجزیره بیایندحالا دیگر شخصیت شاه یک
قهرمان در الجزیره شده بود. در روز و
ساعت موعود اولین
هواپیمایی که در آسمان فرودگاه الجزیره پیدا شدهواپیمای حامل صدام ومیسیون عراقی بود.هواپیمای
زیبای شهباز با آن رنگ آبی
آسمانی سمبل غرور
و افتخار کشور ما با کمی تاخیر به فرودگاه الجزیره داشت میرسید.هواپیمای عراقی حامل
صدام حسین اجازه فرود خواست از
برج مراقبت فرودگاه
الجزیره.در اینجا اتفاقی افتاد که هنوز من ایرانی به ایرانی بودن خودم و منزلت شاه
با غرور افتخار میکنم.برج مراقبت فرودگاه
الجزیره به هوپیمای
صدام حسین اجازه نشست نداد!به خلبان هوپیمای صدام گفت که باند فرودگاه هنوز آماده نیست
بهتر است دور بزند و در هوا باشد
تا اطلاع ثانوی.این
کار آنقدر ادامه پیدا کرد تا شهباز به آسمان فرودگاه الجزیره رسید. در اینجا خلبان
شهباز از برج مراقبت اجازه نشست خواست خلبان
شهباز با کمال فروتنی
و سادگی گفت :"من محمد رضا پهلوی کاپیتان شهباز اجازه فرود میخواهم.در برج فرودگاه
ولوله شد.مأمور برج مراقبت با صدایی
لرزان از هیجان ولی
بسیار خوشحال پرسید شما شاه ایران هستید؟ شاهنشاه جواب دادند بله! مأمور برج مراقبت
در جواب گفت اعلیحضرت فرودگاه
الجزیره در اختیار
شماست. ما بی صبرانه در انتظار شما بودیم.شاهنشاه تشکر کرده و شهباز در باند فرودگاه
نشت. هواپیما تاکسی کرده و به جلوی
پاویلیون دولتی رسید.
در هواپیما باز شد و شاهنشاه از پلکان هواپیما شروع به پایین آمدن کردند.در اینجا تمامی
رجال الجزیره جمع شده بودند
برای دیدن شاه ما.
آنها بی اختیار برای ابراز کردن احساسات خود شروع به دست زدن کردند. آقای بومدین رئیس
جمهور الجزیره شاهنشاه را در بغل
گرفته و با ایشان
دست دادند.آنها در پودیوم ایستاده و ارکستر ارتش الجزیره سرود شاهنشاهی را شروع کرد
به زدن پس از پایان سرود شاهنشاهی
شاهنشاه به دیدن سان
گارداحترام مشغول شده و عبدالکریم سیفی باافتخار پشت شاه خوددرحرکت بود.کسی دقت نکردکه
درآن لحظه یک هواپیمای
دیگر دارد به زمین
مینیشیند. آن هواپیما حامل صدام حسین بود که تازه اجازه نشست گرفته بود!شاهنشاه به
پویلیون دولتی رفته و در اتاقی که برای
مزاکرت مهیا شده بود
به نوشیدن قهوه پرداختند.خلبان شهباز دستور داشت که هواپیما را جلوی پاولیون دولتی
نگاه داشته سوختگیری کرده و در حالت
استند بای باشد.در
این لحظه صدام حسین دشمن دیرینه شاه فقید و ملت ایران وارد سالن مذاکره شد. شاه فقید
مانند کسیکه دوست دیرینه خود را
دیده باشدبا لبخند
به سوی صدام رفته، دست ایشان را فشردند.شاهنشاه برنامه چیده بودند که در یک مذاکره
طولانی به سبک ماراتون فرسایشی
صدام را خسته کرده
تا به هدف برسند.خود شاهنشاه رهبری مذاکرات را به عهده گرفتند و درست ۴ ساعت این مذاکرات
طول کشید.در هر دو ساعت,
نیم ساعت تنفس برنامه
ریزی شده بود.شاهنشاه به اتاق بغلی رفته و یک تخت کوچک تاشو ارتشی درآنجابرای ایشان
مهیا شده بود کمی دراز کشیده
و باز به میز مذاکره
بر میگشتند.در این مدت ۴ ساعت اعلیحضرت غیر از قهوه دست به هیچ چیز دیگر نزدند نه صبحانه،
نهار و یا شام. در آخر این مدت ۴
ساعت کشور ما به رهبری
مدبرانه و برنامه ریزی دقیق شاه فقید خودمان به تمامی اهدافی که میخواست رسید.صدام
خسته، گیج و خواب آلود تازه
فهمید که با چه سیاستتمدار
کهنه کاری طرف بوده. ولی دیگر دیر شده بود. صدام بازی را درسته به شاه فقید باخته
بود!شاهنشاه دستور دادند که این
قرداد در سازمان ملل
ثبت شده و به نام قرداد الجزیره یکی از بهترین تاکتیکهای مذاکره در دنیا شناخته شد.بعد
از رفتن شاه از ایران اولین کاری که
صدام کرد پاره کردن
این قرداد الجزیره و حمله به ایران بود..
( نگارنده شیرزاد صفری )