درد مشترک کودکان اجاره‌ای یا بچه‌های فروشی!



درد مشترک کشورمان که بیش از ۱۳ هزار کودک کار در سطح پایتخت از سر چهارراه‌ها تا کوره‌های آجرپزی و محلات عودلاجان وهرندی و شوش به بیگاری مشغولند.


بیش از۱۳هزار کودک کار در سطح پایتخت از سر چهارراه‌ها گرفته تاکوره‌های آجرپزی و محلات عودلاجان وهرندی و شوش به بیگاری مشغولند. کودکانی که با واقعیت‌های تلخی همچون انواع آزار و اذیت، خشونت، فقر و اعتیاد روبه‌رو هستند. تحقیقات مددکاران اجتماعی نشان می‌دهد ۸۰ درصد از این کودکان افغان‌اند و در این بین برخی از کودکان براساس نوع جنس و سن و تجربه بین یک تا ۴ میلیون تومان فروخته یا اجاره داده می‌شوند و به جای تحصیل مورد سوءاستفاده باندهای سازمان یافته قرار می‌گیرند و ۲۰درصد کودکان ایرانی نیز اغلب کودکانی هستند که به دلیل مهاجرت به تهران و وضعیت نامناسب مالی و خانوادگی در سنین پایین و تحت هر شرایطی تن به کار می‌دهند.
پدیده‌ای تلخ
از خروسخوان تا بوق شب آنها را می‌بینیم، پاتوق‌شان یا سرچهارراه‌هاست یا مغازه به مغازه به دنبال فروختن آدامس و شکلات و بیسکویت و دستمال کاغذی و… هستند. با چنان حالتی التماس می‌کنند که گاهی از سر دلسوزی یا اجبار چاره‌ای جز خرید نداریم.
کودکان کار، اصطلاحی است که چند سالی است بر سرزبان‌ها افتاده و هراز گاه یکی از مسئولان درباره آن صحبتی می‌کند و رسانه‌ها حساس می‌شوند و در نهایت چندی بعد موضوع فروکش می‌کند. با این همه مشکل کودکان کار و بدترین نوع آن یعنی کودکان خیابانی همچنان باقی است و پدیده‌ای رو به گسترش است.
مریم ۷ساله جزو همین کودکان است. او را مدتی است سرچهارراه مطهری- سهروردی می‌بینم. گل می‌فروشد. صبح ساعت ۸ می‌‌آید و شب‌ ساعت۱۰می‌رود. البته تنها نیست؛ مرد سن و سال‌داری با سبیل‌های پت و پهن، پیراهن سفید آستین بلند و یقه باز و شلوار قهوه‌ای و کفش‌های پاشنه خوابانده او را می‌رساند و شب‌ها هم دنبالش می‌آید و اول از همه پول‌ها را می‌گیرد.
چند روزی صبح‌ها کمین می‌کنم تا ببینم ماجرا از چه قرار است. ساعت نزدیک ۸صبح است که سر و کله آقای سبیل کلفت پیدایش می‌شود. سرکی می‌کشد و می‌رود سراغ ماشین‌اش که ۵۰-۴۰ متری پایین‌تر پارک کرده‌. دست مریم کوچولو را می‌گیرد و سرچهارراه می‌آورد تا آدامس بفروشد. امروز دخترک جای گل باید آدامس بفروشد.
می‌روم دوری می‌زنم و برمی‌گردم سرچهارراه. از دخترک چند آدامس می‌خرم تا با این خرید اعتمادش را جلب کرده باشم.شروع می‌کنم به سؤال پرسیدن که آیا درس می‌خواند. مریم که انگار چیزی نخورده و توانی ندارد با صورت کبودش که معلوم است آفتاب آن را سوزانده روسری گل‌گلی‌اش را جلو می‌کشد و می‌گوید نه.
– چرا؟
– آقا منوچهر نمی‌گذارد.
– همونی که تو رو صبح‌ها می‌رسونه؟
– بله
– مگه پدرو مادر نداری؟
– چرا دارم ولی من پیش
آقا منوچهر می‌مانم.
– برای چی؟
– خانواده‌ام وضعشان خوب نیست، پول ندارن، من کارمی‌کنم و آقا منوچهر آخر هفته ۱۵۰هزار تومان به پدرم پول میده.
– به خودت هم پول می‌ده؟
– نه، فقط ناهار و شام.
– چند وقته پیشش کار می‌کنی؟
– یک سال، برادر بزرگترم هم با اون کار می‌کنه، پاتوقش میدان توحیده، داداشم عروسک می‌فروشه.
– خونه تون کجاست؟
-خونه بابام پاکدشته ولی من و داداشم هرندی هستیم توی یک خونه که چند تا دختر و پسر دیگه با ما زندگی می‌کنن.
-پدرو مادرت رو چند وقت به چند وقت می‌بینی؟
– ماهی یکبار
– غذا چی می‌خورید؟
-ماکارونی، استامبولی، عدسی، لوبیا از اینجور چیزا
– لباس چی؟
– آقا منوچهر لباس دسته دوم می‌خره
گرم صحبت با دخترک هستم که کسی از پشت یقه‌ام را می‌گیرد، وقتی برمی گردم می‌بینم منوچهراست که زل زده به چشمانم و انگار که دزد گرفته باشد داد می‌زند که با دخترش چه کار دارم، با هزار بدبختی خودم را از او جدا می‌کنم و البته می‌گویم که خبرنگارم و حالا من دستش را می‌گیرم و با دست دیگرم شماره پلیس را می‌گیرم ولی نمی‌دانم که چطور می‌شود با داد و فریادها و شلوغ کاری منوچهر، دورمان پر از آدم می‌شود و او با مریم غیبش می‌زند. حالا چند روزی است که دخترک را آنجا نمی‌بینم، شاید منوچهر به من ناسزا می‌گوید که بازارمطهری – سهروردی را برایش تعطیل کرده ام.
افزایش کودکان بی‌هویت در سطح شهر
تا همین چند سال پیش تعداد کودکان کار آنقدر کم و ناچیز بود که به چشم نمی‌آمد ولی حالا مسأله‌ای نیست که بی‌تفاوت از کنارش بگذریم. تعدادشان روز به روز بیشترمی‌شود و تقریباً مرز۱۳هزار را خیلی وقت است که رد کرده‌اند. کودکانی که باید درس بخوانند و در یک محیط امن زندگی کنند یا سرچهارراه‌ها هستند یا در کارگاه‌هایی مشغول به کارند که مشخص نیست چه بلایی سرشان می‌آید. یکی در کارگاه خیاطی، عده‌ای آجرپزی و موزاییک سازی، برخی هم میان آشغال‌ها به دنبال پلاستیک و قوطی‌های آلومینیومی.
فاطمه دانشور، رئیس کمیته اجتماعی شورای اسلامی شهر تهران در گفت‌و‌گو با «ایران» عنوان می‌کند: «پدیده کودکان کار متأسفانه یکی از موضوعاتی است که بتازگی حساسیت روی آن بیشتر شده.
برای رسیدگی به موضوع کودکان کار نخستین چیزی که به آن نیاز داریم بانک اطلاعاتی و آمار است. از سال ۸۹که من در شورا به عنوان رئیس کمیته اجتماعی مشغول به انجام وظیفه شدم از سازمان رفاه و مشارکت‌های اجتماعی شهرداری خواستم که آماری در این رابطه ارائه دهند که تحقیقات آنان نشان می‌داد ۱۳هزار کودک کار در پایتخت داریم ولی این اطلاعات جامع و کامل نبودند و فقط اسم و فامیل و محل زندگی آنها ثبت شده بود. بنابراین طراحی بانک اطلاعاتی را در دستور کار قراردادیم و قصد به روز کردن اطلاعات را داشتیم ولی با توجه به اینکه بودجه این طرح در اختیار شهرداری است و چنین موضوعی عملاً در شهرداری با این حجم فعالیت گم می‌شود فعلاً به نتیجه‌ای نرسیده ایم.
البته با توجه به اینکه دغدغه شخصی‌ام کودکان کار است با همکاری چند تن از مددکاران، منطقه ۳را به عنوان پایلوت تحقیقاتی انتخاب کردیم که پس از چند ماه تلاش مشخص شد ۳۳۲کودک کار مشغول گدایی، دستفروشی، گل فروشی و فعالیت‌های دیگر هستند.»در این زمینه دکتر عزت‌الله فرید، معاون اجتماعی بهزیستی کل کشورهم به «ایران» می‌گوید: «نبود بانک اطلاعاتی یکی از دغدغه‌هایمان بود که با کمک یک تیم برنامه ریز، نرم‌افزاری تهیه شده‌است که می‌توانیم با ثبت اثرانگشت و قرنیه و تصویربرداری از کودکان کار برای هریک از آنها کد رهگیر‌ی تعریف کنیم که در صورت مراجعه به مراکز ما یا طرح پایش بتوانیم آنها را شناسایی کنیم.»
کودکان کار بی‌هویت
تحقیقات صورت گرفته نشان می‌دهد ۸۰ درصد از کودکان کاری که در کشور بویژه تهران مشغول فعالیتند افغان‌هایی هستند که یا به طورغیرمجاز و قاچاقی همراه با والدین شان وارد کشور شده‌اند یا اینکه پدر و مادرشان از سال‌ها قبل غیرقانونی وارد شده و آنها در ایران متولد شده‌اند و اوراق شناسایی ندارند و نمی‌شود به این راحتی‌ها آنها را شناسایی کرد؛ کودکانی که از تحصیل و امکانات اجتماعی محروم هستند. کارشناسان عنوان می‌کنند این کودکان یا باید شناسایی و هویت‌دار شوند یا اینکه دستگاه مسئول آنها را شناسایی و به کشور خودشان برگرداند و اگر فکری جدی در این باره نشود با معضلات بدتری روبه‌رو خواهیم شد.
دانشور دراین باره می‌گوید: «به کارگیری کودکان برای مشاغل مختلف بیشتر در تهران است و آمار و اطلاعات دقیقی که چند کودک در حال کار هستند در دسترس نیست ولی بررسی‌ها حاکی است کودکان کار به ۲دسته تقسیم می‌شوند، دسته‌ای که برای امرار معاش خانواده‌شان مشغول به کار هستند و کودکانی که تحت اختیار باندهای گدایی سازمان یافته کار می‌کنند یا اجاره‌ای هستند یا فروخته می‌شوند. برای هر کودک کار بر اساس سن، جنس و تجربه‌ای که دارند قیمت تعیین می‌کنند و شواهد نشان می‌دهد بین ۱۰۰تا۴۰۰هزار تومان به عنوان اجاره هفتگی به خانواده هایشان پرداخت می‌شود و از همه غم انگیزتر نوزادانی است که روی دوش زنان دوره گرد می‌بینید که بیشترشان نامشروع به دنیا آمده‌اند. بررسی‌ها حاکی از این است که بیشترین محل زندگی کودکان کار در منطقه ۱۲ و محلاتی مثل عودلاجان، هرندی، مولوی، شوش و… است.»
سرنوشت‌ غم‌انگیز
فاطمه دانشور از فیلم مستندی یاد می‌کند که کودکان این فیلم در قالب گروه های۱۰تا۱۵نفره در کوره‌های آجرپزی اطراف تهران با بدترین وضعیت مشغول کار هستند و سرکارگر برای اینکه آنها را کنترل کند و راه را برای فرارشان ببندد همه آنها را از سن ۹-۸ سالگی معتاد کرده است.
رئیس کمیته اجتماعی شورای شهر با اشاره به اینکه خرید و فروش و اجاره و تجاوز و اذیت و آزار کودکان کار یک امر طبیعی است، می‌افزاید: «نه نظارتی وجود دارد و نه مکان نگهداری‌شان در دسترس است. نوزادانی که حاصل ارتباط نامشروع با زنان کارتن خواب هستند یا می‌میرند یا به باندهای سازمان یافته‌ای که شناسایی نشده‌اند و در برخی موارد بسیار خطرناک عمل می‌کنند فروخته می‌شوند.»
دکتر فرید درباره سرنوشت کودکان کار می‌گوید: «در مبحث باند‌های سازمان یافته و بهره کشی از کودکان باید گفت بیشتراین کودکان در قالب گروه‌های چند نفره سرکار می‌آیند و به صورت اجاره‌‌‌ای مشغول کار می‌شوند. کسانی که آنها را برسرچهاراه‌ها یا کارگاه‌ها می‌گذارند یا خانواده‌ها هستند که کودکان خود را به زوربرای کسب درآمد مجبور به کار می‌کنند یا کودک به خاطر اعتیاد پدریا بیماری یکی از اعضای خانواده یا هر دلیل دیگری چاره‌ای جز کار ندارد.
متأسفانه کودکان کار محکوم شده‌اند به این سرنوشت و گاهی می‌بینیم پدر یا کسی که آنها را مجبور به کار می‌کند روزی بین۳۰تا۵۰هزارتومان از کودکان پول می‌خواهد. به عنوان مثال سال گذشته پدری در محله هرندی به خاطر اینکه بچه‌اش نتوانسته بود پولی به خانه بیاورد او را از طبقه دوم خانه بیرون انداخته بود و بشدت مجروح کرده بود.»
چه سازمانی مسئول است
معاون اجتماعی بهزیستی کشور با تأکید بر اینکه بررسی‌های میدانی نشان می‌دهد بیش از۸۵درصد از کودکان کار و خیابانی شب‌ها را کنار خانواده هایشان می‌گذرانند، می گوید: «نمی‌توانیم کودکان را از خانواده‌هایشان جدا کنیم و به مراکز نگهداری منتقل کنیم زیرا نیاز به اثبات سلب ناتوانی در نگهداری و سلب کفایت داریم که باید با دستور مقام قضایی هم باشد و این پروسه از زمان طرح شکایت تا اثبات ادعا و صدور حکم حداقل ۶ماه طول می‌کشد.»
دانشورهم در این ارتباط با اشاره به خلأهای قانونی می‌گوید: «کودکان کار یک مسأله چند وجهی است و برای پیشگیری از آسیب‌های اجتماعی بویژه کودکان کار باید دولت، شهرداری، شورای شهر، مجلس و NGOها مشارکت داشته باشند به عنوان مثال مأموران شهرداری یا مددکاران اجتماعی در برخورد با کسانی که از کودکان کار بهره‌کشی می‌کنند ناتوان هستند زیرا به‌خاطر خلأهای قانونی نمی‌توانند برخورد جدی داشته باشند یا کودکی را به خاطر بدرفتاری یا موارد دیگر از سرپرستش سلب کنند.
باید مثال دیگری بزنم؛ وقتی یک مددکار در جریان اذیت و آزار کودکی قرار می‌گیرد و برای بررسی وارد عمل می‌شود باید تحقیق و به مراجع قضایی مراجعه کند و یک پروسه طولانی مدت سپری شود که مسأله اثبات شود و کودک در اختیار بهزیستی قرار گیرد که این مدت چندماهه مددکاران را از چنین کاری پشیمان می‌کند.»
تمهیداتی که باید در نظر گرفته شود
چندی پیش یکی از نمایندگان مجلس شورای اسلامی در مصاحبه‌ای عنوان کرد کودکان کارآنقدر‌ها هم زیاد نیستند که به آن پرداخته می‌شود. اما آیا امکان دارد گذر نماینده مجلسی به معابر و خیابان‌های پایتخت نیفتاده باشد و کودکان دوره گردی که هر کدام‌شان را چیزی برای فروش در دست گرفته‌اند ندیده باشد! قاعدتاً نمی‌توان صورت مسأله را پاک کرد پس چه بهتر که درصدد حل مشکل بود و با حساسیت بیشتری به این پدیده بنگریم و گذشته از مشارکت دستگاه‌های دولتی راه را برای انجمن‌های مردم نهاد نیز بازگذاشت. البته شهرداری در این زمینه با در اختیار گذاشتن چند ساختمان و برخی امکانات بخوبی عمل کرده است.
فاطمه دانشوردراین باره بیان می‌کند: «۱۰مرکز نگهداری و پرورش کودکان از سوی شهرداری برای کودکان کار راه‌اندازی شده است ولی عملاً بخش کمی از این مراکز برای کودکان کار اختصاص می‌یابد و از کودکان بی‌سرپرست و بدسرپرست نگهداری می‌شود.
در حال حاضر  پانزده NGO بخوبی در حل مشکلات کودکان کار با عشق و علاقه مثال زدنی مشارکت می‌کنند و باید از مسئولان خواست با کمک‌های مالی به این انجمن‌ها راه را برای فعالیت‌ هرچه بیشتر آنها هموارتر کنند.»
به گفته مسئولان بهزیستی حدود ۶۰تا۷۰هزار کودک در سراسر کشور مشغول به کار و تکدی‌گری هستند که درصد زیادی از آنها در پایتخت پراکنده‌اند و وضعیت بهداشتی و تربیتی بغرنجی دارند.
دکتر فرید در تشریح چگونگی رسیدگی به مشکلات کودکان کار می‌گوید: «دریکی از آیین‌نامه‌های سازمان بهزیستی ۱۱بند وجود دارد که مربوط به کودکان کار و خیابانی است که به نحوه چگونگی نگهداری، آموزش، بهداشت و… آنها اشاره دارد و در یکی از همین بندها تأکید شده است تعیین محل نگهداری این کودکان با شهرداری‌ها است که البته آنها هم قبول کرده‌اند با ما همکاری کنند و باید اشاره کنم که دستگاه‌های دیگر هم دراین زمینه کمک کنند زیرا نیاز به همکاری و تعامل آنها داریم.
برای رسیدگی هرچه بهتر به این کودکان مراکزی در ۵ استان تهران، البرز، خوزستان، همدان و چهارمحال و بختیاری راه‌اندازی کرده‌ایم و ۱۰ استان دیگر هم در دستورکار قرار دارند. پایش‌ها گویای کسب نتایج مثبت در نگهداری از این کودکان است و البته ازنقش مهم وسازنده گروه‌های مردم نهاد هم نباید غافل شویم.
درصد زیادی از کودکان کار جزو افراد خارجی هستند که بیشترشان هویتی ندارند و براساس تکلیف و بیانات رهبر معظم انقلاب در زمینه آموزش و پرورش این کودکان از حضور آنها در مراکز شبانه روزی غافل نشده‌ایم.»
وضعیت خوب نیست
سوءاستفاده و بهره کشی از کودکان بی‌گناهی که باید ساعت‌های طولانی در گرمای طاقت‌فرسای تابستان و سرمای جان‌سوز زمستان کار کنند تلخ است ولی تلخ‌ترکودکانی است که به دنیا می‌آیند تا برای باندهای تکدی‌گری کارکنند، کودکانی که مثل یک کالا خرید و فروش می‌شوند. اگرچه باید به این مسأله هم اشاره کرد که پدیده کودکان کار یک ناهنجاری جهانی است و حتی در کشورهای پیشرفته جهان هم وجود دارد ولی این کشورها با سیاستگذاری و برنامه‌های درازمدت سعی می‌کنند این پدیده زشت را برای پیشگیری از هزینه‌های فرهنگی و اجتماعی کلان مدیریت کنند؛ به جای پاک کردن صورت مسأله ما هم می‌توانیم این معضل را مدیریت کنیم.