نامه دکتر محمد ملکی به احمد شهید



نامه دادخواهی دکتر محمد ملکی استاد بازنشسته دانشگاه تهران به احمد شهید.

به عنوان مسئول رسیدگی به موارد نقض حقوق بشر در ایران درخواست کرد تا به نقض یکی از اساسی‌ترین و بدیهی‌ترین حقوق شهروندی اش یعنی حق سفر و حق دیدار با فرزندان، توسط جمهوری اسلامی ایران رسیدگی کند.
«حق سفر و حق دیدار با فرزندان، حق دگراندیشان است»
جناب آقای دکتر احمد شهید،
گزارشگر ویژه سازمان ملل در امور حقوق بشر در ایران
اینجانب محمد ملکی استاد بازنشسته دانشگاه تهران از شما به عنوان مسئول رسیدگی به موارد نقض حقوق بشر در ایران درخواست دارم تا به نقض یکی از اساسی‌ترین و بدیهی‌ترین حقوق شهروندی اینجانب یعنی حق سفر و حق دیدار با فرزندان، توسط جمهوری اسلامی ایران رسیدگی فرمایید. من پیش از نوشتن این نامه تمامی راههای قانونی برای احقاق این حق خود را طی کردم و شرح کوتاهی از آنچه در ماههای گذشته بر من رفته است را برای دادخواهی از جنابعالی در اینجا ذکر می‌کنم.
اینجانب چند روز بعد از نگارش نامه‌ای به جنابعالی درباره وجود شکنجه در زندانهای ایران به دستور دادسرای تهران در تاریخ ۱۹ شهریور ۱۳۹۰ بار دیگر ممنوع الخروج شدم. در تاریخ ۱۷/۸/۱۳۹۳ برای همراهی با یکی از دوستانی که توسط مقامات امنیتی احضار شده بود به زندان اوین رفتم و در آنجا درباره حکم ممنوع الخروجی‌ام از شعبه دادستانی اوین بطور کتبی استعلام کردم. مامور مربوطه اطلاعات اینجانب را در کامپیو‌تر بررسی کرد و به طور کتبی به من اعلام کرد که از تاریخ ۳/۱۰/۱۳۹۲ دستور رفع ممنوع الخروجی اینجانب صادر شده است. (تصویر درخواست اینجانب و پاسخ مامور دادستانی به پیوست این نامه خدمت شما ارسال می‌شود.) جهت اطمینان از رفع ممنوع الخروجی به اداره کل گذرنامه مراجعه کردم و در آنجا هم گفتند که ممنوع الخروج نیستم. با اطمینان از رفع ممنوع الخروجی، در تاریخ ۱۵/۹/۱۳۹۳به اداره مخصوص پلیس برای تمدید گذرنامه مراجعه کردم و با پر کردن فرمهای مربوطه و پرداخت هزینه صدور، برای تمدید گذرنامه درخواست دادم و قرار شد تا دو هفته گذرنامه اینجانب به آدرس منزل پست شود. اما پس از یک ماه خبری از گذرنامه نشد. به اداره مخصوص پلیس مراجعه کردم و آن‌ها گفتند باید به اداره پست بروی. به اداره پست مراجعه کردم، آن‌ها مرا به اداره گذرنامه ارجاع دادند. به اداره گذرنامه رفتم و گفتند باید به دادستانی کل انقلاب آقای تاجیک مراجعه کنید. به دادستانی کل انقلاب رفتم و مدارک را نشان دادم و گفتند به دادستانی اوین مراجعه کن. بعد از اینکه من را ماه‌ها از این اداره به آن اداره فرستادند، در دادستانی انقلاب به من گفتند که تا سه هفته دیگر به شما تلفنی خبر می‌دهیم. بیش از یک ماه گذشت و خبری نشد. مجددا در تاریخ ۲۷/۱۲/۱۳۹۳ به دادستانی انقلاب واقع در زندان اوین مراجعه کردم و در آنجا نهایتا گفتند که با صدور گذرنامه برای شما از «بالا» موافقت نشده است و البته مشخص نشد که این مقامات بالا چه کسانی هستند.
آقای دکتر شهید
شما بهتر از من می‌دانید که طبق بند دوم ماده ی۱۳ اعلامیه جهانی حقوق بشر، «هر انسانی محق به ترک هر کشوری، از جمله کشور خود، و بازگشت به کشور خویش است». همچنین طبق اصل ۳۳ قانون اساسی جمهوری اسلامی، «هیچ‌کس را نمی‌توان به اقامت در محلی مجبور ساخت مگر در مواردی که قانون مقرر می‌دارد». بر طبق مواد ۱۳۲ و ۱۳۳ آیین دادرسی کیفری جمهوری اسلامی «دادگاه تنها درمواردی که بیم فرار یا پنهان شدن متهم وجود داشته باشد می‌تواند قرار عدم خروج متهم از کشور را صادر نماید و مدت اعتبار این قرار شش ماه است و چنانچه دادگاه لازم بداند می‌تواند هر شش ماه یکبار آن را تمدید نماید.». همچنین بر طبق بند ۱۳۷-۳ منشور حقوق شهروندی دولت آقای روحانی «کلیه شهروندان حق دارند آزادانه وارد ایران شده یا آنرا ترک کنند و هیچ شهروندی را نمی‌توان از خروج از کشور یا ورود به آن محروم ساخت، مگر در موارد مصرح در قانون».
به حکم کدامین اصل و قانون و دادگاه عادلانه‌ای من از این حق خود محروم شده‌ام؟ من نه دزدی کرده‌ام و نه اختلاس و نه هیچ عمل مجرمانه دیگری. من تنها به جرم دگراندیشی و انتقاد صریح از حاکمان جمهوری اسلامی و فعالیتهای حقوق بشری از این حق خود و بسیاری دیگر از حقوق مدنی‌ام محروم شده‌ام. حق سفر و حق دیدار با فرزندان، حق دگراندیشان است.
من در سن ۸۲ سالگی قصد و توان فرار یا پنهان شدن را ندارم و از سوی دیگر قصد و علاقه‌ای به ماندن در خارج از کشور هم ندارم و مقامات قضایی و اطلاعاتی جمهوری اسلامی بنا به سوابق بنده نسبت به این مسایل آگاهی دارند. ضمنا من انتقادات و نظرات خود را در داخل کشور بطور صریح و شفاف بیان می‌کنم و نقد و سخن نگفته‌ای ندارم که بخواهم در خارج کشور بگویم تا مقامات امنیتی و قضایی نگران آن باشند. در نتیجه حاکمیت هیچ بهانه‌ای برای این حق کشی و ظلم آشکار ندارد.
آقای دکتر احمد شهید
من یکی از ده‌ها نمونه این حق کشی هستم. بسیاری از فعالان مدنی و سیاسی در ایران بطور غیرقانونی و سلیقه‌ای برای مدتهای طولانی از حق سفر به خارج از کشور منع شده‌اند و بسیاریشان سال‌ها از دیدار با فرزندان و عزیزان خود محروم بوده‌اند. یکی از نمونه‌های بارز آن مهندس عباس امیرانتطام است که بیش از سی سال از سفر و دیدار با فرزندان خود محروم بوده است.
از آنجا که در جمهوری اسلامی و ساختار اجرایی و قضایی آن به دادخواهی ما رسیدگی نمی‌شود، از شما می‌خواهم داد ما را از این بیدادگران بستانید. چرا و تا چه زمانی من باید ممنوع الخروج باشم و از حق سفر و دیدار با فرزندانم در این سنین کهنسالی محروم باشم؟ می‌خواهم بعد از حدود ۷ سال فرزندم را ملاقات و در مراسم فارغ التحصیلی او شرکت کنم. این حق بدیهی و آرزوی قلبی هر پدری است. از جنابعالی تقاضا دارم از دولت و مقامات ایران بخواهید که به این رفتارهای دور از قانون و انصاف و انسانیت با مردم خود پایان دهند و از نقض حقوق انسان‌ها دست بردارند.
با احترام و سپاس
دکتر محمد ملکی
استاد بازنشسته و رییس اسبق دانشگاه تهران
۲۹ فروردین ۱۳۹۴